همیشه براین باور بودهایم که تفاوت هرمنطقه بامنطقه دیگر درنگاه و برخورد با مسائل و موضوعات اجتماعی و سیاسی مشخص می شود.
به فرض مثال: انتخاب یک نماینده خوب و یک نماینده ناتوان درامور قانونی، اجرایی و خنثی در شناخت زمان و موقعیت منطقه خود، میتواند یک منطقه را به رشد و بالندگی برساند و منطقهای دیگر مثل ایذه و باغملک را به درجازدن و پس رفت مبتلا کند.
بحث ما در این مقال این نیست که مثلاً کدامیک از دو کاندیدا راه یافته به مرحله دوم انتخابات بهتر از دیگریست، یکی را بکوبیم و یکی را شاخ کنیم!
اما برای شناخت بحث یک نمونه میآوریم:
بهعنوان نمونه ما باحضور خود درپای صندوق رأی به منتخبین خود در شورای شهر رأی اعتماد میدهیم و برای چهارسال به آنها اجازه میدهیم که درتمام امورشهری، عمرانی، فرهنگی، اجتماعی به عنوان مشاورین شهردار برای زیباسازی و بهبود فضای شهری ما تصمیم گیری کنند و همین خود ما مدتی از شروع به کار شورا نگذشته شروع میکنیم به انتقاد کردن ، کوبیدن و تهمت زدن به این و آن که این برخوردها در قاموس دین وملت مابه عنوان یک مسلمان کار پسندیدهای نیست.
این خود ما بودیم که به این اعضاء رأی اعتماد دادیم، پس چگونه ممکن است به همین زودی منتظر تغییر باشیم و به سرعت برق و باد پشیمان شویم؟ دشنام دهیم، تهمت زنی کنیم و هنجار شکنی کنیم ؟
پس بهتراست دراین موارد مشکل را از سرچشمه جستجو کنیم، یعنی آنجا که ما بدون شناخت توانایی اشخاص و تنها بر اساس وابستگیهای فامیلی انتخاب کردیم و در مراحل ملی و مهمتر بر اساس تقسیماتی مانند ایذهای و باغملکی بودن گزینش کردیم و می کنیم و نتیجهاش میشود سرخوردگیها و پشیمانیهای زودرس که دل مردم را به درد میآورد و همین ناتوانی درانتخاب درست ماباعث بوجودآمدن معضلات و مشکلات همیشگی در منطقه میشود.
مشکلاتی مانند مرگ و میرهای جادهای، بیمارستان ناتوان، ادارات فامیلی، عزل و نصبهای درون خانوادگی و درون تیمی و سرانجامی تلخ و تلختر در کارنامهی دولتها چهار سال و چهارسالهایی از این چهارها در کارنامه عمر مردم این منطقه درحال گذر است
وعده ها همان وعده های دیروز، این یکی از انتقال آب رحمت آباد «کارون» میگوید، آن دیگری از راه آهن و دانشگاه دولتی و … این یکی می آید و نماینده پیش را می کوبد و دیگری از توانایی های خود می گوید که هنوز مهرشناسنامه ها خشک نشده فراموشی می گیرد و میشود دیکتاتوری به تمام معنا که جزخودش به هیچ کس پاسخگو نخواهد بود.
این وسط بازنده مردمی هستند که بدون شناخت قول می سازند و قول کشی راه می اندازند.
این روزها چهره شهر را که نگاه میکنی متوجه دیوارنویسی هایی میشوی که همیشه بوده، ولی تفاوت عمده این دوره با دورههای پیشین این است که شهر به زشت ترین شکل ممکن منقوش به نام هایی شده است که پیشتر تصاویر قهرمانان جنگ و شهدا را در دل خویش جای داده بود را به یاد ما می آورد.
به ما یادآوری میکرد این خاک را مدیون خون هایی هستیم که مردانه رفتند و مردانه ماندند، ولی چقدر زود یادمان رفت، چقدر زود جایگزین هایی مانند کولر، مبل، تلویزیون وفلانی وفلانی پیدا کردند.
چقدر زود فراموش کردیم و همان دیوارها تنها می توانند به تاریخ شهادت دهند و بگویند که نمیشود روی خون شهدا بازی کرد و ساده از کنار نام هایی گذشت که تاریخ را شرمنده بزرگی خود کرده اند.
این روزها ما بنام حرکات خودجوش دیوارها را پر کردهایم از زنده بادها و مرده بادها، اصلح فقط فلانی و ناجی فقط بهمانی و فراموش می کنیم این آرامش را ازکجا آوردهایم.
یک رنگ اسپری برمیداریم و چهرههای معصوم روستاها را بنام کاندیدا مورد نظر خود خط خطی می کنیم و روح هرگردشگری را که روستا را بنام آرامشش میشناسد، آزرده خاطر می کنیم.
لطفاً این دیوارهای خط خطی را بخاطر بسپارید، همین دیوارها به زودی زبان می گشایند و داستان را گونهای دیگر تعریف خواهند کرد.
ما میتوانیم جور متمدنانهتری هم با شهرخود برخورد کنیم، در همان شهری که میخواهیم سرنوشت چهارسال بعدش را با دیوارکشی ها بنویسیم:
لطفاً به دیوارهای این شهر احترام بگذارید !
به قلم: #بهنام_رضایی
انتهای پیام/*
شهر رو ب گند کشیدن، تا سال های سال از بین نمیرن
روزی همین زخم ها تن رنجور این شهر شاهدان و گواهان اصلی وعده های دروغین خواهند بود…بگذار هر چه میخواهند تازیانه بزنن بر تن شهر…