در سراسر پهنای گیتی همواره چاره اندیشی و چاره جویی های جمعی و خردمندانه، اصلی اجتماعی و پایه ای عقلانی بوده است. جامعه ی انسانی از چشمه سار پاک و زلال مشاورت، شور و مشورت در طول تاریخ خلقت سیراب گردیده است به گونه ای که زندگی جوامع بدون اکسیر جان فزای مشورت هرگز جامه ی وجود و هستی بر قامت خویشتن ندیده و نخواهد دید !
اگر عرفان زاییده ی درون گرایی مبتنی بر معنویت است و اگر گل و نهال آن در گریز از مسائل جاریه و ساریه ی اجتماعی در اندرون اندیشه ی عارف به بار می نشیند!
و آن گاه در اقیانوس پرتلاطم جامعه به شناگری ماهرانه و معصومانه می پردازد. ولی در بنیان های جمعی و مدیریت های اجتماعی افراد در سایه سار هم اندیشی و همرایی های مدبرانه و حکیمانه ی مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز به صلابت در اندیشه و قداست در انگیزه رسیده اند. مشورت، شور، مشاورت و شورا، مفهومی بشری است که در قاموس کلیهی اقوام، ملل و در جمیع آموزه های ادیان آسمانی چونان درّی درخشان و گوهری فروزان رخ نمایی و جلوه گری می کند. شاید شورا کهنه ترین مفهومی است که تازگی و طراوت خویشتن را هرگز از دست نمی دهد. به عبارتی دیگر سنتی ترین و مقدس ترین معنایی است که در جان مایهی وجود موضوعات مدرنیته جایگاه و پایگاه محتوایی و ارزشمند خود را به زیبایی و مانایی هر چه تمام تر اثبات کرده است! از طرفی دیگر در تمام ادیان آسمانی مقوله ی شورا و مشورت بعنوان پشتوانه ای خرد پسند و عقل نواز و مفهومی مقدس و اصلی متیقن، مطمح نظر بوده است. آری مگر می شود خیمه ی جامعه را بدون حصارهای حصین و عمودهای پرطنین شور و مشورت به قامتی شایسته و قیمتی بایسته بر پا کرد! حاشا و کلا!!
در دین مبین اسلام نیز مشورت، مصونیت از خطا و اشتباه و پشتوانه ای برای اصالت در تصمیم گیری هاست.
چنان که حضرت محمد (ص) می فرماید: مشورت، حصاری در مقابل پشیمانی و ایمنی در مقابل سرزنش دیگران است!
بواسطه ی همین ارجمندی و ارزشمندی مفهوم و مصداق مبارک شورا بود که یکی از سور قرآن به نام سوره ی شوری مسمی شده است. و به جهت احترام به خرد گروهی و اندیشه جمعی و اصالت تفکر شورایی و صلابت نگاه های مشورتی بود که یک فصل و چند اصل از فصول و اصول قانون اساسی به نام شورا مزین شده است.
با این مقدمه و تمهید طویل و مفصل، باجمال و باختصار می توان گفت شورا فرصتی مقتضی است که تدبیر- دردمندی – خرد مندی – سعه ی صدر – دلسوزی – دین محوری – مردم مداری – کلی نگری – مصلحت بینی – تضارب افکار و اندیشه و عقیده گرایی را طلب کرده و به نهادهای مربوطه ( دهیاری ها و شهرداری ها) تزریق می کند و البته نباید به چالشی منقضی مبدل شود که لجاجت – سلیقه گرایی – استبدادورزی – بی مبالاتی – ناشکیبی – بی خردی – کم تدبیری – شخص محوری – خودمداری – عاطفه گرایی – چالش جویی را به نهادهای منظور (دهیاری ها و شهرداری ها) تحمیل کنند!
هومان مرادی اشکفتی