در این بخش به شش مورد دیگر از آن ها می پردازیم؛
- رواج حس بی نیازی به قرآن؛
گاهی برخی می گویند و شبهه پراکنی می کنند که؛ یهودیان و مسیحیان با کمک کتب دینی خود به پیشرفت های شگفتی در زمینه مسائل علمی و مادی رسیده اند، آن گاه مسلمانان که داعیه ی کامل ترین دین و بزرگترین معجزه را دارند به کجا که ختم نشده اند!؟
آنان اختلافات مذهبی ، درگیریهای فرقه ای و منازعات سیاسی در ممالک اسلامی ، (عراق، سوریه، اردن، افغانستان و … ) را به عنوان شاهد و مثال ادعای خود مطرح می کنند!
از طرفی دیگر عده ای نیز به گونه ای شبهه ناک وانمود می کنند؛ که با وجود این همه علوم و معارف انسانی ، تجربی، فلسفی و پیشرفت های علمی و فناوری چه نیازی به کتب دینی و آسمانی از جمله قرآن کریم است!؟ و بالعکس نیز، در طول تاریخ از جمله در زمان خلیفه دوم که می گفت : « حسبنا کتاب الله »، کتاب خدا ما را بس است! معتقد بودند که با وجود قرآن به هیچ اثر بشری نیازی نیست!
در پاسخ می توان گفت که اولاً ؛ راز پیشرفت علمی و فناوری غرب در تلاش و پایبندی آنان به کتب آسمانی خودشان است. آری؛ تقید کامل آنان حتی به نواقص دینی و تحریفاتی خود می تواند آنان را به چنین پیشرفت هایی بزرگ سوق دهد.
ثانیا؛ کشورهای مسلمان از نظر علمی و فناوری عقب مانده نیستند، گرچه کمتر توسعه یافتگی دارند و اگر در حد غرب در ساحت علم و اجتماع به سربلندی و تعالی نائل نشده اند و دچار اختلافات عدیده و عجیبی گشته اند، بدان علت است که ما مسلمانان در پایبندی عملی و اعتقادی به قرآن و دین دچار رخوت و کم رغبتی شده ایم.
«اسلام بذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست ز نامسلمانی ماست»
و دیگر آن که از سیاست بازی های دنیای غرب نیز غفلت نموده ایم. فی المثل پدیده شوم «داعش» محصول اسلام ستیزی غرب است! ترویج حس بی نیازی به قرآن به گونه ای است که می شود گفت اگر بخواهیم به غیر مسلمانان بگوییم که قرآن چگونه معجزه ای است باید بگوییم، قرآن همان کتابی است که در نزد مسلمانان در عین محبوبیت، مهجور شده است!
در پاسخ به شبهه دوم نیز می توان گفت؛ همانگونه که بی نیازی به قرآن صد البته ظلمت و ضلالتی مبین است ، بی نیازی به سایر کتب هم محرومیتی آشکار است. بنابراین استفاده از قرآن کریم و علوم روز منافات و تناقضی با هم ندارند. آنچه اصالتاً حس بی نیازی ساختگی به قرآن را تقویت و تجری می دهد و ما را در دشت سوزان غربت قرآن سرگردان می کند نه شبهه منکران است و نه سیاست بیگانگان! بلکه در اصل و اساس نقصان بینش و روش غیر قرآنی و نا متعارف ماست !
- کم رغبتی در مواجهه با قرآن؛
از آنجایی که ما کمتر توانسته ایم با فهم و کردار قرآنی مصالح و حاجات معنوی و حیاتی خود را از این کتاب آسمانی دریافت کنیم و در اثر اشتغالات کاذب ، معاصی وگناهان، افتخار مواجهه با قرآن کریم را از دست داده ایم، در برخورد با قرآن دچار کم رغبتی شده ایم به گونه ای که از «مَسّ» معانی متعالی و پیام های حیاتی قرآن در مانده ایم تا جایی که این حرمان سوزان ما را به سوی غربت قرآن رهنمون می کند.
- ترویج ترفند تقابل عربیت با عجمیت؛
یکی از عوامل غربت قرآن ترویج و تبلیغ تقابل عربی – عجمی « بنحوه ی خاص ایرانی بودن» می باشد. در حالی که این موضوع نادرست مبتنی است بر خلط مبحث عربیت با اسلامیت که خود از جمله ی سفسطه های رایج عصر ماست! اگرچه لسان قرآن کریم عربی مبین است ولی قرآن کتابی آسمانی است که به انسان و اسلام عنایت دارد و به نام هیچ قوم و قبیله ای (چه عربی و چه عجمی) مصادره نخواهد شد. بنابراین شگرد مسموم تقابل عربی – عجمی ضمن اینکه اصالت و اعتباری ندارد هیچ گونه ارتباطی با لسان قرآن و ماهیت مقدس دین اسلام ندارد. چرا که نه قرآن کتابی است عربی و نه اسلام دین اعراب است! بلکه قرآن معجزه ای است الهی که البته به زبان عربی نازل شده است و هر انسان مومن و معتقدی را می تواند به هدایت و سعادت برساند به هر تقدیر عامل مذکور در غربت قرآن کریم مؤثر است.
- تفاسیر ناصواب از قرآن؛
تفاسیر ناروا و ناصواب از قرآن کریم یکی از علل و عوامل به غربت افتادن قرآن است. گاهی این تفاسیر مربوط به (جزئیت قرآن) آیات کلام الله می شود. فی المثل «تفسیر ناصواب آیه ی ۴۶ از سوره ی هود: « قال یا نوح انه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح» که این گونه تأویل و تفسیر کردند که «خدا به حضرت نوح خطاب کرد که او فرزند تو نیست و از نطفه تو نیست و فرزند یک مرد زانی است !»
در حالی که بنا بر حدیث علی بن موسی الرضا (ع) هم آیه را غلط قرائت می کردند و هم آن را غلط تفسیر مینمودند در واقع آیه به این نکته اشارت دارد که فرزند نوح صالح نیست.» (سایت تبیان_سفینه البحار ج ۲ ص ۹۸ )
به عبارت دیگر ترجمه این آیه می گوید که ؛« خدا به نوح خطاب کرد که فرزند تو هرگز با تو اهلیت ندارد (صالح نیست) زیرا او را عملی بسیار ناشایسته است.» بنابراین نسبت و آقازادگی برای فرد نجات بخش نیست بلکه عمل صالح نجات بخش است.
از جهتی دیگر تفسیر آیات متشابه بدون تکیه بر محکمات قرآنی نیز از جمله این تفاسیر ناصواب است. چنانکه خوارج از آیه ۵۷ سوره ی انعام « ان الحکم الا لله» تفسیری ناروا کردند و شعار « لا حکم الا لله» را ساختند و در نهایت بنابر چنین بینش کور و ناروایی ، مولای متقیان را به شهادت رساندند!
گاهی هم تفسیر ناروا مربوط به «کلیت قرآن» می شود. فی المثل معنا و مفهوم را از خدای منان می داند و الفاظ و واژه ها را از حضرت رسول (ص)! و گهی قرآن کریم که جوهره ی ذاتی آن بر « ایمان و عمل » دلالت و حکایت دارد و در این باب مرتباً تأکید و تکرار می کند را به گونه ای تفسیر و تأویل می کنند که گویی این کتاب اکسیری است برای بهشتی شدن و نجات از دوزخ! آن هم فقط بـا خـواندن آن! گویی قـرآن به سان آنچنان اکسیـری است که فی المثل مس را به طلا مبدل می کند! در حالی که عمل مبتنی بر ایمان حیات معنوی ما را می سازد و نجات دهنده است نه قرائت و تلاوت آیات به تنهایی و علیحده ولو اینکه هزاران بار هم تکرار و خوانده شود!
- هم ردیفی و هم عرضی قرآن با سایر کتب در مدارس و کتابخانه ها؛
مقام معظم رهبری در روز معلم سال ۱۳۸۵ فرمودند ؛ « قرآن در آموزش و پرورش مهجور واقع شده است. علت این است که در دوران طولانی قرآن در آموزش و پرورش ما ، به خصوص در آن سنین یادگیری مهجور بوده یا اصلاً وجود نداشته است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، توقع این بود که یک کار کارستانی انجام بگیرد. کارهایی هم شده لیکن جای حضور قرآن در دوره های گوناگون واقعاً خالی است. باید فکر شود، امروز خوشبختانه حرکت قرآنی در کشور خیلی خوب است ، لیکن در آموزش و پرورش باید نهادینه شود. (پایگاه خبری اتقان)
واقعیت این است که گرچه به علوم و کتب بشری محتاج و نیازمندیم و علوم روز نه تنها با معارف قرآنی و اسلامی منافاتی ندارند بلکه این علوم فهم و فقه ما را در تفسیر و تأویل مدد رسانی می کنند. اما قرآن از آن جهت که امری وحیانی و کلامی است مافوق مخلوق، باید در مدارس از منزلت، پویایی و اهمیت ویژه ای برخوردار باشد به گونه ای که زنگ قرآن و تدریس این کتاب آسمانی بسان لحظه ی نزول آن تلقی و تداعی شود! و ساعت تدریس آن از جمیع کتب و دروس مدرسه ماهیتاً و حقیقتاً به جهت کمی و کیفی ممتاز و متمایز باشد و در کتابخانه های شخصی و عمومی نیز جایگاه واقعی قرآن و معارف آن به جهت پژوهشی و به روز بودن در منزلگاهی متعالی و در خور شأن و قداست قرآن تعبیه و تهیه گردد. در حالی که اینک این گونه نیست و همین است که این عامل غربت قرآن را به ارمغان می آورد.
- ناسپاسی نسبت به فرامین و دستورات قرآنی؛
ما مسلمانان نه تنها عملا قدردان و سپاسگزار نعمت نزول قرآن نیستیم بلکه در اثر کفران و ناسپاسی نسبت به فرامین و آموزه های آن وجود مقدس الهیه ، آن را به غربت و هجران رهسپار کرده ایم!
معلق و معطل کردن فریضه حیات بخش امر به معروف و نهی از منکر ، به گونه ای که ناملایمات انسانی و اجتماعی زندگی ما را به مخاطره افکنده اند ! کفران در برابر عظمت «موهبت حجاب» که امنیت فردی و سلامت جمعی را ضمانت می کند به گونه ای شده است که عملاً بد حجابی و تبرّج در بین زنان و مردان مسلمانان به سوی نهادینگی سوق پیدا کرده است! در حالی که انسان سرشار از تهی و تهی از معنای عصر ما، برهنگی برای معرفی خویشتن و بی تفاوتی برای از هم گسیختگی دیگران را مایه کامیابی و شادابی خویش قرار داده است! از سمت و سویی دیگر شاید ناباورانه و شگرف (حتی واپس گرایانه!) تلقی گردد که اگر بگوییم گرایش روز افزون جامعه اسلامی به آسایشگاه یا خانه سالمندان (Home for the Aged) ، که تحفه و هدیه ای ارسالی از فـرهنگ غـرب است! با فرامین و توصیههای قرآنی مناسبت و موافقت ندارد ! جهت تحقیق بیشتر در این زمینه به آیات ۲۴ – ۲۳ سوره ی اسراء مراجعه فرمایید.
ادامه دارد ….
هومان مرادی اشکفتی
نایب رئیس شورای اسلامی شهر ایذه