تاریخ : یکشنبه, ۱۸ شهریور , ۱۴۰۳ 5 ربيع أول 1446 Sunday, 8 September , 2024
6

“کلی دونا” بی تش و بی دی!

  • کد خبر : 50917
  • 09 اسفند 1395 - 15:32
“کلی دونا” بی تش و بی دی!

یادس وخیر همسو که حونه ها خشت و گلی و برد ولاشه حشکامون ارهچی نداشتن! تش و دی هاسون بلاز بیدن و روشنا! ایما هم ساده بیدیم، صاف، بی خار و پرزین!

یادس وخیر همسو  که حونه ها خشت و گلی و برد ولاشه حشکامون ارهچی نداشتن! تش و دی هاسون بلاز بیدن و روشنا! ایما هم ساده بیدیم، صاف، بی خار و پرزین!

نه هوا طمع مین سرامون بید! و نه هوس طنع مین دلامون! همه چین مون یه تش و چاله ای بید که” جمع یکی ” دور و بالس اینشستیم و تکو  و نون تیری وابا تش ایخردیم !

بعدسم باوا گپ مون آیونا هم دا دلومون سی مون متل و نظیر ایگهدن. چه نظیرا پل بلند و پر پیمونه ای! ایر هم مابین کرکراسون نافرنگی ایکردیم ایگهدن نقرشت تون نیا بالا!!

که آلی برد جووه سفید ایا و خورتون! ایما هم بی دنگ و بی صدا جم نیخردیم و تا آخرس گوش ایدادیم.اوسو وایو که تش و چاله هامون ز هیمه پر گره و مره و زغالا بوو  و دا دار پر انگشت بیدن!

ویاد ندارم که یه دفه هم یکی زایمانه گاز بیاد و جیت و بنه ناس بگره و خفس بکنه! نه به او کهو راس قسم که بنه سی زغالا او زمونه مسلمون بیدن و گاز و ماز مین جون و لاش سون نبید! حدمن که دونین سی چه چی نوبید، سی یو که زبالاسر چاله هامون یه “کلی دونی ” راس کرده بیدن که دی و دم تش بلازی هامون خیلی راس و درس زهمو سیلا هو ایزیدن  ودر و ایرهدن وه منه آسمون کهو و لیل!

 

 

یادس وخیر”کلی دونا” او دوره نهانه! شو عید که ایرسی و لوخنده بهاری نشتا نازسن ویک ایبرد! کرگل که هر یکی سون دو تا سه تا پاله  شولوا علفه  خرده بیدن وا شدی و شیت و شات یه بندی ایبهسن وه گوشه دسمال کچیری! همو دسمالامین جیوی – که ساکه وسون کمتر گیر یا! – بند و دسمال که درس ایبی چی برق و باد ایپهرستن سر تووا و اینشستن وه بالا “کلی دون” و زهم سیلا کلی دون دسمالن ایفرشنادن مین حونه ها، “حونه خدا”هم ز دل پاک و واتیگ واز هرچی داشتن اینهادن لا دسمال و ایبهسن و ایگهدن بکش بالا!

اونو هم دسمالن ایکشیدن بالا و همو سر توو دسمالن واز ایکردن و پیلان ایشماردن و بین خوسون بخش و بهر ایکردن. دوارته ایردن سرحونه ها دیه تا تموم حونه هانه که ایگشتن بعدسم ایردن حونه ها سون که بخوسن تا صواتری که وابا گفترون ایرهدن سی عیدی دیدنی و  روزه عیدی تی همسا و فامیلا… ها ولا یادس وخیر “کلی دونا” بی تشو بی دی!

 

برگردان به فارسی

 

دود کش های بدون آتش و دود!

 

یادش بخیر آن وقت که خانه های خشت و گلی و سنگ چین مان که اگر هیچی نداشتن، آتش و دود شان شعله ور بود و روشن! ما هم آدمای صاف و ساده و بی آزاری بودیم! نه در سرمان هوای طمع بود و نه هوس تاریک و زیان باری در دل های مان بود! همه ی سرمایه مادی مان آتش بود و چاله ای که باهم دور و کنار آن می نشستیم و نان های محلی بختیاری را با آتش می خوردیم! بعد از آن هم بابا بزرگ یا شاید هم مادر بزرگ مان برای مان متل و نظیر – قصه های محلی – می گفتند! چه داستان های دنباله دار و پرمعنایی! اگرهم در بین حرف هایشان فضولی و کم طاقتی می کردیم به ما می گفتند که ساکت باشید و صدای تان بالا نیاد! وگرنه سنگ سپید-

که ستون خانه است می آید و شما را می خورد – ما هم بی صدا و آرام می شدیم و تکان نمی خوردیم و تا آخر گوش می دادیم. آن موقع که آتش چاله های مان از هیمه های سخت و محکم (نتراشیده) و زغال های اصیل و پر لقمه ی آتش بودند به خاطر ندارم که حتی یک دفعه هم یکی از ما را گاز و ماز بگیرد و دچار گاز گرفتگی شود نه به خدای آسمان کبود سوگند که انگاری زغال های آن وقت مسلمان بودند و اصلا گازی در وجودشان نبود! حتما که می دانید که چرا در جان آن ها گاز نبود! برای این که از بالای چاله هایمان دودکش درست کرده بودند و دود آتش خیلی خوب و درست از آن ها خارج می شدو به آغوش آسمان صاف و کبود می رفت.

یادش بخیر دود کش های آن زمانه قدیم ! شب عید که می آمد و بهار با لبخند دندان های نازش را نشان می داد!پسرها که هر کدامشان یکی تا دوکاسه شوربا علفه خورده بودند باشادی و سوت زنان، بندی را به گوشه ی دستمالی کوچک می بستند – همان دستمال کوچکی که الان کمتر پیدا می شود! – بندودستمال که آماده می شد مثل برق و باد بر بالای خانه ها می پریدند و در بلندای دود کش ها می نشستند و از همان سوراخ دود کش دستمال را به خانه ها می فرستادند! صاحب خانه هم با دل پاکی و چهره ای گشاده هرچه داشتند لای آن می گذاشتند و می گفتندکه بکشید بالا، آن پسرها هم می کشیدند بالا و در همان جا بر روی بام خانه دستمال را باز می کردند و پول ها را می شماردند و بین هم تقسیم می کردند.

دوباره می رفتند بر پشت بام خانه های دیگر تا تمام خانه ها را می گشتند بعد از آن به خانه هایشان می رفتند که بخوابند تا صبح زود که همراه با بزرگانشان (پدر و مادر و…) برای عید دیدنی و عیدی گرفتن می رفتند خانه های همسایه ها و فامیل ها … بله، به خدا یادش بخیر دود کش های بدون آتش و دود!

 

هما بختیاری

 

انتهای پیام/*

لینک کوتاه : http://www.asreizeh.com/?p=50917

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۱
  1. سلام به همه ایذه ای ها زبان شما قشنگ است به شهر شما هم امده ام مردمانی خاکی دارن از مترجم هم تشکر که به فارسی برگردانده اند

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.