چهارشنبه سوری فرا می رسد، آخرین چهارشنبه ی سال و به رسم و آئین باستان برگزار می کنیم این جشن زیبا را..
در سرای طبیعت به جستجوی بوتهی خاری کیلومترها راه می پیماییم ، خاری که در چشم همه نفرت انگیز بود، اکنون طالبان زیادی را در طلبش راهی هر کوی و صحرا نموده است تا با تلاشهای دسته جمعی پشته ای فراهم آید.
بعد از ظهر فرا می رسد، هوا رو به تاریکی است، بوته افروزی آغاز می گرددهمه ی اهل خانواده پیرامون آتش گرد می آیند اینبار یک صدا می گویند:
کینه ها و عداوتهای دیرینه بی مهری ها، هر آنچه که بد گذشت، غم و غصه، یاس و ناامیدی، همه و همه را در بوته های خشک و خشن خاشاک می ریزم و با جرقه ای دود هوا می کنم !
آنگاه مسرور و سبکبال بانک بر می آورم : سرخی تو، عشق و حرارت و دوستی از من، زردی و سردی و غم و رخوت من از تو !
و با احتیاط و صبوری از روی پشته ی آتش چون سمندی تیز پا عبور می نمایم
پدر آجیل شور و شیرین تقسیم می کند، بچه های محله به رسم قاشق زنی کوبه ی خانه ی همسایه را به مهر می نوازند و به کودکان خوراکی های رنگین هدیه می دهند، بده بستان تا ساعت ها ادامه دارد.
آن سوترکسی نیت کرده و فالگوش ایستاده تا فالش را با شنیدن حرف های اولین رهگذر در کوچه و خیابان ارزیابی نماید
یکی دیگر کوزه را مملو از ذغال و سرکه و نمک می نماید و حول سر اعضای خانواده می گرداند و از پشت بام به کوچه می افکند تا دفع بلا نماید.
چهارشنبه سوری با همه ی خوبی هایش فرا رسیده تا تو را در جشنی ملی و سنتی دعوت نماید، تا به تو قوت، نیرو و شادمانی هدیه بخشد، پس آنرا با مواد منفجره و محترقه، فشفشه و موشک و ترقه مبدل به خاطره و واقعه ای فراموش نشدنی ننماییم!
جشن خوب آخرین وداع چهارشنبه ی سال را با حادثه ای جبران ناپذیر به پایان نرسانیم.
چهارشنبه سوری خوبی برایتان آرزومندیم
سارا محمدی نوترکی
انتهای پیام/*
در باستان روی آتش نمی پریدند دور آتش می چرخیدند وشاهنامه میخواندند. آتش در زمان باستان مقدس بود و هیچ وجه روی آن نمی پریدند
چهارشنبه سوری مبارک…. امیدوارم سال جدید، با گرمی و روشنی با، آرزوهای تو همراه شود.
مبارکه